-
از وبلاگ دختری
یکشنبه 17 دیماه سال 1391 22:24
چه رسم جالبی است !!! محبتت را میگذارند پای احتیاجت …صداقتت را میگذارند پای سادگیت …سکوتت را میگذارند پای نفهمیت …نگرانیت را میگذارند پای تنهاییت …و وفاداریت را پای بی کسیت …و آنقدر تکرار میکنند که خودت باورت میشود که تنهایی و بیکس و محتاج !!! آدمها آنقدر زود عوض می شوند …آنقدر زود که تو فرصت نمی کنی به ساعتت نگاهی...
-
خدا چیکار کنم؟
یکشنبه 3 دیماه سال 1391 00:11
نمیدونی چقد سخته عاشق یکی باشی که عاشق یکی دیگه س! هرروز و شب دعات میشه برای خوشبختی عشقت با کسی که معشوق عشقته! سهم تو هم فقط میشه گریه! به این میگن عدالت؟ خدا کجایی؟ تاحالا عاشق شدی خدا؟ میگن خدا عاشق بنده هاشه! چه جالب! چقد معشوقه داره! این یکی ایمان نداشت به درک !میره طرف یکی دیگه شون! شش ملیارد! حتی توی تقسیم عشق...
-
میرم
جمعه 1 دیماه سال 1391 20:56
نای نوشتن هم ندارم! باید برم! تنها از اولشم میدونستم باهام نمیای باید برم تنها سخته ولی میرم!
-
یلدا
سهشنبه 28 آذرماه سال 1391 23:51
کاش میدونستی چقد آرزوتو دارم!!!!!!!!! ولی............. عیبی نداره:منم عاشق عشقتم! تو خوش باشی منم خوشم. راستیء پیشاپیش یلدا مبارک
-
[ بدون عنوان ]
شنبه 6 آبانماه سال 1391 15:18
وقتی باد آروم آروم موتو نوازش می کنه، طبیعت وجودتو اینقدر ستایش می کنه، وقتی که یواشکی خواب به سراغ تو میاد، برای داشتن چشمای تو خواهش می کنه، این همه عاشق داری چطور حسودی نکنم؟ این همه عاشق داری چطور حسودی نکنم؟! وقتی شب فقط میاد برای خوابیدن تو، خورشید از خواب پا می شه تنها واسه دیدن تو، وقتی که چشمه حریصه واسه لمس...
-
تنها
دوشنبه 20 شهریورماه سال 1391 19:50
یک ساعت است که زمان میگذرد!!!!!!!!!!!!!!! هرچه به مغضم فشار آوردم نتونستم چیزی بنویسم آخه دیگه نه بهانه ای دارم واسه نوشتن نه حرفی دارم واسه گفتن!!!!!!!!!! فقط اینو میتونم تکرار کنم: هنوز بر آنم که باید رفت. تنها
-
[ بدون عنوان ]
یکشنبه 14 اسفندماه سال 1390 14:22
هنوز بر آنم که باید رفت!!!! تنها! دنیا! سخته! سخته که قبول کنی عشقی وجود نداره! «عشق را در پستوی خانه نهان باید کرد» خدا جون تاحالا برات پیش اومده که بخوای کاری رو انجام بدی و بعضی چیزها که خودت در انتخاب آنها هیچ دخالتی نداری نزارن اون کار رو انجام بدی؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ کاری که تمام وجودت تمناش رو میکنه. نه خدا برات پیش...
-
فصل جدید!!!!!!!!!!!
سهشنبه 8 شهریورماه سال 1390 11:22
عشقت را بکش!!!!!!!!!!!!!!!!! دنیا رتبه ش اول شده!!!!!!!!!! باختی آقا عشقه. خدا جون تو هم باختی!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!! کیش و مات.
-
[ بدون عنوان ]
سهشنبه 18 مردادماه سال 1390 19:16
بی انصاف منم هستم، توی این دنیای کثیف دارم نفس میکشم! هنوز زنده ام! خداییش سهمه من اینه؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
-
گوش کن چی میگم!!!!!!!!
پنجشنبه 6 مردادماه سال 1390 19:56
Normal 0 false false false EN-US X-NONE FA MicrosoftInternetExplorer4 مترسک دل تو از خواب کهنه پاشه شاید خدا قصه ت رو از نو نوشته باشه!! آره!تورو میگم.خودت .
-
با عشق داره میشه!
پنجشنبه 6 مردادماه سال 1390 19:54
میشه خدا رو حس کرد، توو لحظه های ساده توو قصه راه عشق و گناه بی اراده. بی عشق عمر آدم، بی اعتقاد میره هفتاد سال عادت،یک شب به باد میره. وقتی که عشق آخر تصمیمشو میگیره کاری نداره زوده یا حتی خیلی دیره ترسیده بودم از عشق عاشقتر از همیشه هرچی محال میشد با عشق داره میشه. انگار داره میشه. عاشق نباشه آدم حتی خدا غریبه س از...
-
[ بدون عنوان ]
پنجشنبه 6 مردادماه سال 1390 19:53
آزاد آزادم ببین. چون عشق درگیر من است. دیگر گذشت آن دوره که........... تقدیر زنجیر من است امروز تصویر من است با عشق تو....... برباد رفت آن آبروی مختصر. من روح بارانم ببین چون عشق تقدیر من است.
-
صدایم کن!
پنجشنبه 6 مردادماه سال 1390 19:52
ای آمده از خاور دور آشنایی صدایم کن!!!!!!!! که از مرزهای رویا بازگردم! مرزهایی که به بیابان میرود تشنه و سرگردان! مرا بازگردان. ای که بر اوج آسمان ستاره ها را میرقصانی کنج کهشانمان همراه با رقص مرگ تنهایم صدایم کن!!!!!!! زنده بودن را بویی نیست،بی آب(تو) صدایم کن!!!!!!! چیست که بر بیابان گونه هایم لاله میروید؟ چه...
-
[ بدون عنوان ]
شنبه 1 مردادماه سال 1390 20:55
رمزش شماره موبایل خودته!!!!!!!!!!!!!!!
-
[ بدون عنوان ]
شنبه 1 مردادماه سال 1390 20:54
-
حرفی ندارم
شنبه 1 مردادماه سال 1390 20:38
دیگر از من حرفی نیست،واژه غریبی میکند،بر لب من! آه ..... چه کنم؟خالی شده ام از کلمه! روزگاری حرفهایی برای گفتنم بود از طلوع صبح امید . از آرزوهای سپید! با تو.............. این ابر مزاحم چیست که بر دامن روز سایه افکنده خدا؟ چرا طلوع زیبا نیست؟ چه شده؟؟؟؟؟؟؟؟؟ چقدر پاییز زیباتر از بهار شده است!!!! از غروب چرا غافل شده...
-
قاصدک
شنبه 1 مردادماه سال 1390 10:08
قاصدک حرف دلم را تو فقط میدانی راز دل مرده ی من را تو فقط میدانی نامه ی عاشقیم را تو فقط میدانی لرزش باد صبا را تو فقط میدانی قاصدک،همه رفتن!!!!! تو چرا میمانی؟؟؟؟؟ f.gh
-
[ بدون عنوان ]
پنجشنبه 23 تیرماه سال 1390 11:44
سالها رفت و هنوز....یک نفر نیست بپرسد ازمن که تو از پنجره عشق چه ها می خواهی ؟؟؟ صبح تا نیمه شب منتظری.. همه جا می نگری گاه با ماه سخن می گویی... گاه با رهگذران خبر گمشده ای می جویی؟ راستی؟؟؟؟؟.......گمشده ات کیست؟؟؟ کجاست؟؟؟؟
-
عشق
سهشنبه 31 خردادماه سال 1390 14:02
عشق یعنی بی تو سر در گم شدن عشق یعنی بی تو از خدا کافر شدن عشق یعنی بی تو زندانی شدن عشق یعنی بی تو دنیا پوچ شدن عشق یعنی با تو به خدا نزدیک شدن عشق یعنی با تو مست از جان شدن f.gh
-
قانون
پنجشنبه 8 اردیبهشتماه سال 1390 20:03
متحیرم ز قانون قانونمند دنیا هر کسی را به خود داده جوابش دنیا گر دلی را بشکنی ز نادانی جفایش خواهد داد همانگونه این دنیا f.gh
-
خزان دل
پنجشنبه 8 اردیبهشتماه سال 1390 19:49
بس به دل مژده به شادی دادم رنگ زردی بر روی رنگ سرخم دادم دل به من نمانده اعتمادش جانا خز خزید و کنار آن با هم خزانش دادم!!!!! f.gh
-
صد رنگی
چهارشنبه 7 اردیبهشتماه سال 1390 20:35
وقتی در دنیا دیده گشودم بجز صد رنگی چیزی ندیدم دل صافم را به دنیا کشیدم سر آخردل یک رنگم را ندیدم!!! f.gh
-
خستگی
دوشنبه 5 اردیبهشتماه سال 1390 19:49
کم آوردم. خسته ام خیلی خیلی خسته. """وقتی میرم پشت سرم نگاه نکن بخاطر خوشبختیم خدا خدا خدا نکن بزار برم بیکس از اینجا، بی نشون واسه سالم بودنم هم ، با خدا دعا نکن.""""" f.gh
-
سفر
شنبه 3 اردیبهشتماه سال 1390 19:57
در نگاه عمیق و تاریک شب درخشید در وجودم نوری از تو در میان سکوت مبهم و تب شنیدم صدای سردی از تو! شبنم دل یخ زده،زسردی صدایت! بر بیابان یخ زده کسی گذر نکرده توبه هزارش کردم که نشنوم صدایت خورشید به دل کشاندم بازم اثر نکرده! بار سفر بسته ام قصد به سفر کرده ام از جاده ی آرزو به شهر اندوه و غم ز بغض تاریک شب گله از روز...
-
درد دل
دوشنبه 29 فروردینماه سال 1390 22:56
درد دل با که بگویم،دل که زاری میکند از سکوت پرصدایت بیقراری میکند زخمها دارد دل من از نگاه سرد تو وز غروب صبح امید ،بیقراری میکند f.gh
-
کاش!!!!!!!!!!!!!!!۱
جمعه 26 فروردینماه سال 1390 18:56
کاش میشد مطلب دل را نوشت پرده از اسرار این دنیا کشید کاش میشد زخم دل تیمار شود دست از نامهربانیها کشید f.gh
-
دروغ
دوشنبه 22 فروردینماه سال 1390 00:16
سایه ام زیر آفتاب بیقراری میکند از دروغ تابش او لابه و زاری میکند! همه جانم را سکوتی سرد فراگرفته تنم از دروغ درد تمنا به مردن میکند !!!!! f.gh
-
گله از نسیم
شنبه 20 فروردینماه سال 1390 01:44
باز گله دارم ز سوزت ای نسیم مینویسم تا بدانی از دلم از هجوم سرد سرد سایه ات جز به غم چیزی ندارد حاصلم بی تو حتی سبزی سرو بلند از عبور سوز تو خشیکده است قله از کوتاهی میل نسیم سر به دشت غم کوبیده است جانا تو دانی که لاله در غم است کز سقوط کوه بلند در ماتم است که روز و شب در دامن یار قدر(قدرتمند) گریه از عمق سیاهش کرده...
-
گذر زمان
پنجشنبه 18 فروردینماه سال 1390 20:11
گذر زمان بی تو چقدر سخته! تیک تاک این ساعت لعنتی گذر این فصول تکراری آب شدن برفهای زمستانی تحمل گرمای تابستانی و تکرار تکرار تکرار........... همه و همه ریشی بر دلم میگذارند سختی سنگ را تکرار آب میشکند آن سختی را چگونه توان شکست؟ باز تکرار؟ f.gh
-
بمان
سهشنبه 16 فروردینماه سال 1390 23:27
دیدنت زیباترین لحظه ی زیستن است ابر با چشمانت میگرید خورشید با دیدنت می تابت گل از بودنت زیباست و دنیا بی تو تنهاست. پس بمان ای که بودنت باد را میرقصاند رود را میجنباند ستاره را میتاباند و شب را به روز میرساند تا که دنیا زندگی دوباره اش را از سر گیرد. f.gh