چقد این روزا دلم تنگه و تو نمیفهمی! 

چقد آرزوی دیدنت رو داشتم و تو نمیفهمی! 

امتحان تموم شد! 

هیچ بهانه ای جز اینکه بپرسم امتحان چطور بودی رو نداشتم برای حرف زدن باهات و شنیدن صدات! 

خب دیگه کاری نداری؟ 

این بدترین و ناخوشایند ترین واژه ای هستش که بعد از ده دیقه حرف زدن باهات>میشنوم! 

شب خیر! 

اینم کلمه ای هستش که شاید هزار بار تاحالا گفته باشم ولی تو یادت میره خیلی وقتا جوابشو بدی! 

بوی ادکلنت! 

تنها چیزیه که توی خیابون توجه منو به خودش جلب میکنه! 

هر وقت کسی با این بو از کنارم رد میشه نا خوداگاه برمیگردم و نگاش میکنم که نکنه تو باشی و من نفهمیدم! 

سرکلاسا تنها چیزی که یادمه صورت توه! 

ولی تو نفهمیدی! 

شبا با صدای ضبط شده ت میخوابم! 

صداتو ضبط کردم و تو نهمیدی! 

خلاصه خیلی چیزای دیگه هستش که تو نفهمیدی و نفهمیدی و نفهمیدی! 

این روزا باهات خوب حرف میزنم و خودمو خوشحال نشون میدم تا تو واسه امتحانات روحیه داشته باشی!ولی تو نفهمیدی 

تاحالا بیشتر از ده تا گل توی کیفم خشک شده! آورده بودم واسه تو ولی نتونستم بهت بدم به هزار و یک دلیل ولی تو نفهمیدی! 

هر روز دستات رو نگا میکردم که شاید دستت باشه ولی نبو و تو نفهمیدی 

هر روز از اینطرف میرفتم ولی پایین منتظر میشدم تا تو رد بشی و برسی سر پله های.... ولی تو نفهمیدی 

و 

و 

و 

و 

بگذر یم 

فکر نکنم دیگه بفهمی! 

وقتشه که بار و بندیلم رو جم کنم و برم! 

گذاشتم واسه بعد از امتحانا که ................. 

بازم نفهمیدی